ایران، روسیه، چین و ترکیه هژمونی غرب را به چالش می کشند
دیپلماسی ایرانی: در 27 اگوست 2019 امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه در یک سخنرانی دیپلماتیک در کنفرانس سالانه سفرای آن کشور وضعیت جهان، اروپا و فرانسه و چالش های پیش روی آنان را برای دهه های آینده ترسیم کرد و از یک تغییر در آرایش ژئوپلیتیک و استراتژیک در نتیجه پایان هژمونی غرب بر جهان سخن گفت و به ضرورت یک استراتژی عمیق دیپلماتیک، نظامی و عناصر همبستگی همیشه پایدار تاکید کرد که در لحظه های ژئوپولیتکی خاصی شکل گرفته بودند و اینک در حال تغییر هستند.
آیا سیاست خارجی دونالد ترامپ، چهل و پنجمین رئیس جمهوری ایالات متحده در پایان دادن به هژمونی غرب شکل گرفته به رهبری ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم سهمی خواهد داشت؟
ترامپ در سابقه سه ساله سیاست خارجی خود با سخت گیری ها در تجارت با رقیبان ایالات متحده مانند چین و یا متحدانش در اروپای غربی و فشار برای افزایش هزینه های دفاعی ناتو حمله های بی امانی نسبت به نظم جهانی مبتنی بر قوانین روا داشته است.
سیاست خارجی ایالات متحده “اول آمریکا” که با تاراندن دوستان در اتحادیه اروپا و برهم زدن نظم حاصل از توافقنامه های بین المللی مانند توافق آب و هوایی پاریس بر تمام جهان همراه شد، زمینه های فرضیات تغییر در نظم بین المللی را تقویت کرده است. این در حالی است که دیپلماسی آمریکا برای توافق های چند ملیتی در زمینه تجارت، امنیت، کنترل تسلیحات و آب و هوا، آمریکا را در مرکز نظم بین المللی قرار می داد. سیاست خارجی غیرقابل پیش بینی ترامپ مبتنی بر این دیدگاه است که با توجه به اینکه ایالات متحده هزینه های زیادی را صرف ایفای نقش گسترده در جهان در سال های گذشته متحمل شده و متحدین آمریکا سهم خود را از هزینه های مشارکت با ایالات متحده در امور جهانی پرداخت نکرده اند، اینک باید با خروج از ترتیبات چند جانبه برای تجارت و امنیت از منافع خود دفاع کند.
چین در حال حاضر همپای ایالات متحده نقش قدرتمندی در اقتصاد جهانی ایفا می کند. ابتکار یک جاده- یک کمربند و ایجاد جزایر مصنوعی در دریای چین جنوبی تا پایگاه نظامی در جیبوتی نمایشی از توانایی های اقتصادی و اقتدار نظامی است که جنگ تجاری ترامپ با پکن با افزایش تعرفه ها قادر به کند کردن این توانایی ها نبوده است.
از دید بسیاری منتقدان، ترامپ با تناقض شدید در تصمیمات پیاپی پتانسیل آسیب رسانی به نقش جهانی ایالات متحده را افزایش می دهد. خروج ایالات متحده از پیمان منع موشک های هسته ای میان برد با روسیه نگرانی از شروع یک رقابت جدید را میان امریکا و روسیه دامن زده است که درخواست ترامپ برای یک پیمان هسته ای جدید با روسیه و چین بلافاصله پس از خروج از این پیمان نیز التیام بخش نخواهد بود.
از سوی دیگر در دنیای کنونی کشورهای زیادی در حال قدرت گرفتن هستند که با تکیه بر توانایی های اقتصادی و نظامی خود خواهان انجام امور جهانی مستقل از خواسته های ایالات متحده هستند. مواضع خصمانه سیاست خارجی ترامپ در قبال اینگونه دولت ها به تدریج در حال کمرنگ کردن نقش غالب واشنگتن در امور جهانی است.
ایران یک قدرت تأثیرگذار در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس است که درحال تحمل فشارهای سنگین تحریم های اعمال شده از سوی ایالات متحده، به شدت از منافع خود دفاع می کند. خروج یک جانبه ایالات متحده از توافق هسته ای بین المللی با ایران نظم بین المللی را نشانه می رود که در آن چین و روسیه تمایل به پر کردن خلا ایجاد شده را پنهان نمی کنند. سیاست فشار حداکثری در چارچوب استفاده از تحریم های اقتصادی و گزینه نظامی برای وادار کردن تهران به مذاکره و تجدید نظر در سیاست های خاورمیانه ای تاییدی بر هژمونی جهانی امریکا خواهد بود که ترامپ تاکنون شانس کسب آن را نداشته است. پیشنهاد یک مسیر جدید از طریق بنادر کریمه روسیه برای کمک به ایران برای دور زدن تحریم ها و انتقال نفت خام حکایت از توجهات دیپلماتیک پوتین به اموری است که ترامپ در حل آنها گزینه فشار اقتصادی و نظامی را انتخاب می کند. روسیه برخلاف امریکا علاقمند به جهانی چند قطبی است تا در آن با قطبهایی همتراز بتواند دوباره در فضای بین الملل مطرح شود. فعالیت های روسیه در خاورمیانه با جنگ داخلی در سوریه و تا ایفای نقش در تصمیمات آینده در رابطه با امنیت منطقه خلیج فارس تراز همکاری ها با کشورهای منطقه را مبتنی بر اولویت های ژئوپلیتیکی و استراتژیکی بالا برده است.
همچنین بالا گرفتن تنش ها در خلیج فارس به ائتلاف نیروهای دریایی متحدان ایالات متحده به منظور ثبات و امنیت تجارت دریایی در مقابل تهدیدات ایران برای بستن تنگه هرمز و مقابله به مثل در قبال اختلال در نظم ترافیک دریایی تنگه هرمز نشان از آن دارد که اگرچه ایالات متحده همچنان قدرت نظامی منحصر به فردی را دارد که قادر به استقرار ناوشکن هایش در هر نقطه از جهان است، اما دیگر مشخص نیست که این توانایی قادر باشد به طور مؤثر رهبری ایالات متحده را حفظ کند. تناقض در تصمیمات ترامپ در دستور حمله به اهدافی در ایران در 20 ژوئن 2019 پس از سرنگونی یک فروند هواپیمای بدون سرنشین امریکایی از سوی ایران و سپس لغو آن تنها پس از دقایقی از الگوی تصمیم گیری در دیگر بحران های جهانی پیروی می کند.
ترکیه نیز یک قدرت منطقه ای است که به طور فزاینده ای مستقل از ترجیحات ایالات متحده عمل می کند. ترکیه دومین ارتش بزرگ در اتحاد ناتو با قبول خرید موشک های اس-400 ساخت روسیه، قوانین ناتو را نقض کرده و خود را در برابر نارضایتی متحدان غربی و هشدار امریکا برای روبه رو شدن با تحریم های جدید قرار داده است. موافقت آنکارا برای خرید هواپیماهای سوخو 57 روسی با لغو فروش هواپیمای اف 35 امریکایی چرخش شدید ترکیه به سوی روسیه و دور شدن از دنیای غرب خواهد بود. تقاضای رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه برای دستیابی به سلاح هسته ای نیز هشداری برای تغییر در واقعیت های منطقه ای است. مصونیت کامل کشورهای روسیه، اسرائیل و امریکا در برابر انواع تهدیدات نظامی- امنیتی به عنوان دلیلی برای اثبات نیاز ترکیه به ارتقای سطح و ظرفیت توانمند سازی هسته ای این کشور تا حد دستیابی به سلاح هسته ای از سوی اردوغان شکستن نظم بین المللی مبتنی بر قوانین را برجسته می کند.
شاید بتوان گفت از آن جایی که برای متحدان غربی ایالات متحده شعار “اول امریکا” با دید یک جانبه گرایی و ملی گرایی در تضاد با اتحادها و نهادهای نظم بین المللی پس از جنگ جهانی دوم تنها به رفاه شهروندان امریکایی می اندیشد، نمی تواند منافع گروهی را تامین کند. بنابراین حفظ نظم کنونی را در دیپلماسی و نه فشار، توسعه همکاری های چندجانبه و اجرای قانون و استفاده از ابزارهای غیرنظامی در جهان می دانند.
همچنین در دنیای کنونی تعادل قدرت بسیار متفاوت تر از قبل عمل می نماید و در جغرافیایی که منافع دیگران در گرو به دست آوردن وزن ژئوپلیتیکی بیشتر است، جایی برای هژمونی ایالات متحده نخواهد بود. ترامپ باید در دراز مدت برای حفظ نقش رهبری خود به عنوان قدرت برتر جهان به تعاملات بین المللی در حال تغییر از منظر امنیتی که منجر به همکاری های اقتصادی سایر قدرت ها می شود، توجه بیشتری کند.
به نظر می رسد در تابلویی که امانوئل ماکرون از جهان و بی نظمی های آن ترسیم کرده رویکرد سیاست خارجی ترامپ پررنگ می باشد.